نیاز های اساسی انسان
پنج نیاز اساسی انسان طبق نظریه ویلیام گلاسر
انسان بهعنوان یک موجود اجتماعی، نیازهای مختلفی دارد که برای بقا و رشد خود ضروری است. در این مقاله، به بررسی پنج نیاز اساسی انسان بر اساس نظریه ویلیام گلاسر، روانشناس و مشاور آمریکایی معروف، میپردازیم. این نیازها شامل نیازهای فیزیولوژیکی، امنیتی، اجتماعی، تحت تسلط بودن و نیاز به تحقق ذاتی هستند. فهم این نیازها و تأمین آنها، به ما کمک میکند تا بهتر بفهمیم که چگونه زندگی روانی و روابطمان را بهبود بخشیم.
بهدنیاآمدن با نیازهای فیزیولوژیکی (نیاز به بقا)
اولین و مهمترین نیاز انسان، نیازهای فیزیولوژیکی است که برای بقا و زندگی مناسب ضروری هستند. این نیازها شامل نیاز به غذا، آب، خواب، تنفس و نیازهای جنسی هستند. درصورتیکه این نیازها تأمین نشوند، سلامت و رضایتمندی فرد کاهش مییابد و عملکرد او تحتتأثیر قرار میگیرد.
داستان
در دهکدهای دورافتاده، دختری به نام سارا به دنیا آمد. او در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود و در محیطی که نیازهای اساسی بسیار محدود بودند، بزرگ شد.
از زمان تولدش، سارا با محدودیتهای زندگی مواجه بود. خانوادهاش بهسختی میتوانستند غذا و آب کافی را فراهم کنند. بعضی شبها او و خانوادهاش هیچی برای خوردن نداشتند و این به آنها عذاب میرساند. سارا بهخاطر نیاز فوری به غذا و آب، بارهاوبارها با گریه به خواب میرفت.
سالها گذشت و سارا بزرگ شد. اما در طول زمان، او بهبودی چشمگیر در شرایط خود مشاهده کرد. خانوادهاش راههایی برای تأمین نیازهای فیزیولوژیکی پیدا کرده بودند. آنها میتوانستند حداقلی از غذا و آب را به دست آورند و خطر گرسنگی را تا حدی کاهش دهند.
سارا فهمید که تأمین نیازهای فیزیولوژیکی چقدر اهمیت دارد. وقتی انسان محتاج به غذا، آب، خواب و تنفس است، نمیتواند به طور کامل بر روی اهداف دیگر خود تمرکز کند. نیاز به این امور اساسی برای حفظ سلامتی و بقا ضروری است. همچنین، تأمین نیازهای فیزیولوژیکی منجر به رشد و توسعه صحیح بدنی و ذهنی فرد میشود.
با تجربههای خود، سارا درک کرد که برای رسیدن به اهداف بلندمدت و شخصیتی سالم، اولین قدم باید تأمین نیازهای فیزیولوژیکی باشد. از آن زمان به بعد، او تلاش کرد تا نیازهای خود و خانوادهاش را برآورده کند و به روند بهبود و پیشرفت شخصی خود ادامه دهد.
داستان سارا نشان میدهد که تأمین نیازهای فیزیولوژیکی برای بقا و رشد انسان بسیار اهمیت دارد. این نیازها بستری را فراهم میکنند که فرد بتواند به سایر اهداف و نیازهای خود بپردازد و زندگی معناداری را تجربه کند. بهبود شرایط محیطی و تأمین نیازهای فیزیولوژیکی، اثر مستقیم در سلامت و رضایتمندی فرد دارد و به وی اجازه میدهد تا بهصورت بهتری در جهت تحقق هدفها و خوشبختی شخصی پیش برود.
نیاز به امنیت و آزادی:
بعد از تأمین نیازهای فیزیولوژیکی، انسان نیازمند امنیت و آزادی در محیط اطراف خود است. این نیاز شامل نیاز به محافظت از خطرات فیزیکی و روانی، احساس امنیت در برابر تهدیدها، داشتن محیط زندگی پایدار و امکان اعتماد به دیگران است. برآوردهنشدن این نیازها ممکن است باعث افزایش استرس و اضطراب در انسان شود.
داستان
محمد یک مهاجر بود که از یک کشور در جنگ و ناامنی فرار کرده بود. او در جستجوی زندگی آرام و امن بود و به کشور دیگری پناهنده شد. او در ابتدا با پیداکردن شغل و کسب درآمد، تلاش کرد تا خودش و خانوادهاش را در یک محل دائمی استقرار دهد.
در این شهر، محمد با امکاناتی مانند خانه اجارهای، مدرسه برای فرزندانش و امکانات بهداشتی مناسب روبرو شد. او احساس کرد محیطی امن دارد که خانوادهاش را محافظت میکند و احساس آزادی میکرد.
اما برای محمد، نیاز به امنیت و آزادی فقط به محل زندگی مرتبط نبود. او نیز نیازمند حس امنیت و آزادی در روابط اجتماعی بود. او تلاش کرد تا با اطرافیان و همسایگان خود ارتباط قوی برقرار کند و در جامعه جدیدی که به آن پیوسته بود، جایگاه خود را ارتقا دهد. این ارتباطات و احساس تعلق و امنیت در روابط اجتماعی، به او امکان داد تا از حمایت و همکاری افراد دیگر بهره برده و در این شهر جدید رشد و پیشرفت کند.
نیاز به امنیت و آزادی انسان بهخاطرداشتن یک محیط امن و پایدار بسیار اهمیت دارد. این نیاز شامل مورد حمایت قرارگرفتن از خطرات فیزیکی و روانی، احساس آزادی و ثبات در زندگی روزمره و حفظ امنیت در روابط اجتماعی است. بدون برآوردهشدن این نیازها، انسان در معرض تنشها، ناامنی و استرس قرار میگیرد که میتواند تأثیر بسیار منفی بر روی رضایت از زندگی و رشد او داشته باشد.
نیازهای اجتماعی و ارتباطی (نیاز به عشق و احساس تعلق)
انسان یک موجود اجتماعی است و نیاز به روابط اجتماعی و ارتباط با دیگران دارد. این نیاز شامل دوستی، عشق، وابستگی و احترام متقابل است. ارتباطات اجتماعی به انسان احساس تعلق و پذیرش در جامعه را میدهد و نقش مهمی در رشد و توسعه شخصی او ایفا میکند.
داستان
سارا یک دانشجو بود. او از خانوادهاش، دور از وطن در یک شهر دیگر زندگی میکرد. در ابتدا، سارا با تنهایی و احساس بیاعتمادی مواجه بود. او در دانشگاه جدید بهسختی با همکلاسیها و دیگران ارتباط برقرار میکرد و احساس میکرد که در جامعهای که تازهواردشده، تنهاست.
اما با گذر زمان، سارا تلاش کرد تا ارتباطات اجتماعی خود را تقویت کند. او شروع به شرکت در فعالیتها و گروههای علمی و اجتماعی در دانشگاه کرد. این فعالیتها به او امکان میدادند با افرادی با اهداف و علاقههای مشابه در ارتباط باشد. او همچنین در کلاسها و پروژهها بهصورت همکاری با دیگران مشارکت کرد و روابط اجتماعی قویتری را با همکلاسان و دوستانش ایجاد کرد.
با ایجاد این ارتباطات اجتماعی مثبت، سارا بهتدریج احساس تعلق به جامعه دانشگاهی کرد. او احساس میکرد که جایی وجود دارد که قبول و پذیرفته میشود و میتواند ایدهها و تجربیات خود را اشتراکگذاری کند. این احساس تعلق و ارتباط با دیگران، به سارا انرژی و انگیزه میداد و در رشد و توسعه شخصی و تحصیلی او نقش بسزایی داشت.
این داستان نشان میدهد که نیاز به ارتباطات اجتماعی و احساس تعلق به یک جامعه برای انسان بسیار اهمیت دارد. ارتباط با دیگران، امکان بهاشتراکگذاری ایدهها، تجارب و احساسات را فراهم میکند و احساس همبستگی و پذیرش را در فرد تقویت میکند. ارتباطات اجتماعی قوی به انسان امکان میدهد که از حمایت، همکاری و تعامل با دیگران بهره برده و در جوانب مختلف زندگی خوشبختی و رضایت بیشتری را تجربه کند.
نیاز به قدرت
انسان نیازمند حس تحت تسلط بودن و قدرت است. این نیاز شامل توانایی کنترل و تصمیمگیری در زندگی، احساس قدرت و خودکارآمدی است. وجود این نیاز موجب افزایش اعتمادبهنفس و ایجاد رضایت شخصی میشود.
بیایید با داستان زندگی آیدا آشنا شویم.
آیدا یک ورزشکار حرفهای بود که در رشته تکواندو به موفقیتهای بزرگی دستیافته بود. او در رقابتها و مسابقات بینالمللی شرکت میکرد و عناوین مهمی را به دست میآورد. اما آیدا در درونش همواره تمایلی داشت که به بهبود و پیشرفت خود ادامه دهد.
با این تمایل، آیدا تصمیم گرفت که با استاد معروف تکواندو همکاری کند. این استاد، یکی از بهترین مربیان تکواندو در جهان بود و تجربیات و دانش فراوانی در این حوزه داشت. با شروع همکاری، آیدا تحت تسلط استاد قرار گرفت و برنامهها، تمرینات و تکنیکهای جدید را به طور مداوم از او یاد میگرفت.
استاد تکواندو، آیدا را با چالشهای جدیدی روبرو میکرد و او را به خارج از ناحیه امن خودش میبرد. این فرایند ممکن بود باعث احساس ناامنی و ناراحتی برای آیدا ایجاد کند. اما آیدا میدانست که برای پیشرفت و بهبود، نیازمند تحت تسلط بودن و قبول چالشهاست. او این احساس ناراحتی را به یک انگیزه برای رشد تبدیل کرد و با تمرکز و تلاش، توانست به نحو احسنت در تکواندو پیشرفت کند. این مثال نشان میدهد که نیاز به تحت تسلط بودن برای انسان بسیار اهمیت دارد. با قبول و تسلط بر چالشها و در دستگرفتن فرصتهای آموزش و یادگیری، انسان میتواند بهبود و پیشرفت خود را تجربه کند. تحت تسلط بودن به فرد امکان میدهد تا به دستاوردهای بزرگتری برسد و مهارتهایش را به سطح بالاتری برساند.
نیاز به تحقق ذاتی (تفریح)
آخرین نیاز اساسی انسان، نیاز به تحقق ذاتی و رشد شخصی است. این نیاز شامل تلاش برای رسیدن به بالاترین پتانسیلها، خودباوری، پیشرفت شغلی و خلاقیت است. تحقق این نیاز باعث رشد و توسعه فردی میشود و احساس رضایت و خوشبختی و شادی را به او میرساند.
داستان
فرزاد هنرمندی است که از کودکی علاقه قوی به نقاشی داشته است. او همیشه خوشحالی را در آفرینش اثرهای هنری خود پیدا میکند و احساس رضایت و شادی میکند وقتی که قلم و رنگ را در دست گرفته و شروع به خلق آثاری خلاقانه و منحصربهفرد میکند. هنر برای فرزاد یک راهی است برای بیان احساسات، تجربیات و دیدگاههایش به دیگران.
با گذر زمان، فرزاد بهتدریج تواناییهای خود را در هنر بهبود میبخشد. او آثارش را در نمایشگاهها و گالریهای هنری نمایش میدهد و بازخوردهای مثبتی از مخاطبان و متخصصان هنری دریافت میکند. این تحقق ذاتی برای فرزاد بسیار اهمیت دارد، زیرا همچنان به خودش اعتماد کرده و به تواناییهایش ایمان دارد هنگامی که فرزاد در حال خلق آثار هنری است، احساس رضایت لذت و ارتباط با ذات خود را تجربه میکند. او بهعنوان هنرمند احساس میکند که در دنیای هنر از خودش تعبیری خاص را بروز میدهد. این تحقق ذاتی به فرزاد انرژی و الهام میدهد و او را به سمت رشد و بهبود بیشتر هدایت میکند.
این مثال نشان میدهد که نیاز به تحقق ذاتی (تفریح) برای انسان بسیار اساسی است. تحقق ذاتی به فرد امکان میدهد تا به خودش اعتماد کند، خلاقیت خود را بروز دهد و بهبود و توسعه بیشتری را تجربه کند. این نیاز موجب ایجاد رشد و رضایت درونی در فرد میشود و به او احساس ارزشمندی و ارتباط بهتر با دیگران را میدهد.
سخن آخر
پنج نیاز اساسی انسان، شامل نیازهای فیزیولوژیکی (نیاز به بقا)، امنیتی (آزادی)، اجتماعی (عشق و احساس تعلق)، تحت تسلط بودن (قدرت) و تحقق ذاتی (تفریح)، بر اساس نظریه ویلیام گلاسر، نقش مهمی در رشد و توسعه انسان دارند. فهم این نیازها و تأمین آنها، به ما کمک میکند تا بهتر بفهمیم چگونه زندگی روانی و روابطمان را بهبود بخشیم و بهسوی رشد و خوشبختی شخصی پیش برویم و انسانها را بهتر درک کنیم.
معرفی کتاب
تئوری انتخاب اثر ویلیام گلاسر
دیدگاهتان را بنویسید